منی دیگر

اینجا بیشتر از رنج هایی که میکشم مینویسم

منی دیگر

اینجا بیشتر از رنج هایی که میکشم مینویسم

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

سلام

رابطم با بچه ها و همسرم خوبه.

اما حال دل خودم خوب نیست.بعضی وقتا یه غمگینی سنگین میاد رو دلم.البته اونم همیشگی نیست امروز هست فردا نیست.امشب هست فردا شب نیست.

 

یه دلیل بزرگش اینه که هیچ کاری برای خودم انجام نمیدم که بهش علاقه داشته باشم.خونه داری و بچه داری وظیفمه علاقه داشته باشم یا نه نمیشه در برم.گاهی که با بچه ها میریم پیاده روی و من بشدت احساس خلا تو وجودم میکنه از خودم میپرسم چی الان منو هیجان زده میکنه.

اکثر مواقع  جواب یه اکیپ دوست هست.اما بعد فکر میکنم چون نیست من فکر میکنم حالمو خوب میکنه وگرنه وقتی حالم بد بوده قبلا،تو اکیپ دوستان هم تنها بودم..ارتباط با ادمها همیشه به من انرژی داده .اما الان ارتباطی ندارم.اصلا بلد نیستم رابطه رو ادامه بدم.حوصلشو ندارم.یه دختری تو همسایگی مغازه همسر هست خیلی مهربونه دوبار رفتم پیشش بعد دیدم حوصله ندارم.

یه دلیلش این بود که برای شروع رابطه یکم بیشتر از اونی که خودم بودم شوخی میکردم و میخندیدم ،این خودم نبودن خسته ام میکرد.

همه دلیلش این نیست.کلا دیگه حوصله ادامه دادن رابطه ها رو ندارم.

خیلی از خودم میپرسم چیه که منو هیجان زده میکنه اغلب نمیتونم جواب بدم.

اغلب تو برگشت به خونه یه حس بسیار بد منفی دارم.انگار دلیلش اینه که دوست ندارم بیام خونه اما چاره ای هم نیست باید برگردم.

همیشه از خونه موندن فراری بودم.همیشه دلم میخواست وقتی بلند میشم یه هدف داشته باشم و بخاطرش بزنم بیرون.

چیه که منو سر ذوق میاره و هیجان زده ام میکنه؟

  • زهره ی روان