منی دیگر

اینجا بیشتر از رنج هایی که میکشم مینویسم

منی دیگر

اینجا بیشتر از رنج هایی که میکشم مینویسم

قدمهای کوچک ۴

جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۲۳ ب.ظ

امروز بعد از غذا درست کردنم و قبل از رسیدن همسرم،رفتم حموم،انگار بی اجبار و بدون اگاهانه بودن،دلم میخواست حوصله و وقت بیشتری برای شستن خودم بذارم.با حوله نو ،خودمو خشک وردم،لباس نو پوشیدم.حالم خوب بود.با پسرم کلی شوخی کردم.بهش گفتم بیشتر حس میکنم دوستمی تا پسرم.بغلش کردم،و چندین بار سر به سر هم میذاشتیم و همدیگه رو اذیت میکردیم و میخندیدیم.

 

ذوق زیادی داشتم برای اومدن همسرم.وقتی رسید و بعد از دیدنش،و بعد از غر زدنش و عصبی بودنش بخاطر خرابکاری بچه ها،تو خودم رفتم.

بی نهایت خسته بودم ،بعد از ماهها تصمیم گرفتم اب بخورم،به صدای اب گوش کردم،به خوردنش،به خنک شدن حلق و نای و ...

بعد فکر کردم چرا تو خودم رفتم،دیدم خودم نبودم.

اون ذوق و شوقی که برای اومدنش داشتم رو ابراز نکردم،تخلیه نکردم و چون نه ابراز دلتنگی کردم و نه توجه و دلتنگی و واکنشی دیدم،تو ذوقم خورده بود،بخاطر همین تو خودم بود،یه حس سرکوب شده داشتم.

اما امروز بطور کلی خوبم،بعد از ۱۶ ۱۷ روز.

هنوز چندان نمیتونم با مساله ۱۰۰ درصد مسئولیت خودم کنار بیام.

سایه بهم گفت میز شکسته رو اعصاب توعه ،حالا که همسرت درست نمیکنه یا خودت درست کن یا بذار گوشه و زندگیتو بکن و از فکرش بیا بیرون.

امروز فکر کردم اگر این فکر رو بپذیرم،پس الان نباید نسبت به مساله واکسن کرونا هیچ کس واکنش نشون بده،

حالا که اون اجازه ورود واکسن نمیده،ما یا باید خودمون برای واکسن اقدام کنیم که نمیتونیم یا کنار بیایم که باید مرگ خود و عزیزان و هموطنان و بی گناهان رو بپذیریم.

اصلا اگر اینطور فکر کنیم هیچوقت در طول تاریخ کسی علیه ظلم اقدام نمیکرده ،درسته برداشت من از حرف شما؟

  • زهره ی روان

نظرات (۸)

سلام دوست عزیزم، امیدوارم حالت خوب باشه.

ما یک مسابقه نویسندگی برگزار کردیم و با توجه سبک زیبای شما در نویسندگی از شما دعوت میکنیم در این مسابقه شرکت بفرمایید.

کسب اطلاعات بیشتر در vigan.ir/contest

  • بلاگر کبیر ^_^
  • من تو پاراگراف آخرت احساس کردم قیمه ها رو رویختی تو ماستا 😁 دو تا موضوع بی ربط رو به هم ربط دادی :) 

    پاسخ:
    ذهنم درگیرشه،میخواستم تو جواب کامنت بگم،دیگه همینجا گفتم که به طور اهم تر بهش پرداخته بشه😅😅😅

    منم با مینا موافقم دو تا موضوع بی ربط رو چطوری به هم ربط دادی؟ خب واکس با مرگ و زندگی ارتباط داره اگر اون نمی کنه ما نمی تونیم بذاریم گوشه خونه باهاش زندگی کنیم مجبوریم درستش کنیم و همه مردم باید با هم اقدام کنن مسئولیت اجتماعیمون هست 

    پایه میز هم مساله حیاتی نیست که اگر بود باید درستش میکردی هرطور هست چون قرار نیست با بیخیال شدن و کنار گذشتن ما جون عده ای یا خودمون به خطر بیفته 

     

    تو می تونی در مورد نشست گاز خونه ات این تز رو به کار ببری؟  

    پاسخ:
    خوب وقتی این طرز فکر رو قبول کنی،در یه اجتماع میرسی به اون بنظرم

    الان این جملهء سایه که نوشتی 

    حالا که همسرت درست نمیکنه یا خودت درست کن یا بذار گوشه و زندگیتو بکن و از فکرش بیا بیرون.

     

    برای من همیشه یا خودت درستش کن اتفاق می افته من انتخاب نمی کنم بذارم گوشه زندگیم رو بکنم چون من لایق زندگی خوبی هستم که با درست بودن هرچی که من دوست دارم همراهه پس خودم درستش می کنم 

     

    سایه داره در مورد رهایی حرف می زنه که اگر هم نشد نباید بیفتی تو دغدغهء چرا نمیشه ؟ کی میشه ؟ اون چرا نکرد ... باید پرونده اش بسته بشه یا درست می کنی یا برای درست شدنش یه تایمی مشخص می کنی یا بخیالش میشی و نمیذاری روزها و ساعتها انرژیت رو بخوره 

     

    پاسخ:
    احساس زیر بار بودن نداری،
    من تو تصورم زن ایده ال زنیه که حالا اگر شوهرش نازشو نکشید و کاراشو براش نکرد،حداقل پا به پای هم،همراه و خمدل کار کنن،در اصل ایده الم همون همپا بودنه،چطور بپذیرم حالا که انجام نمیده،همه رو خودم انجام بدم،
    اون حس های بد میان سراغم
  • سایه نوری
  • من الان اگه بخوام بنویسم خیلییییی میشه..  حس نوشتنم ندارم الان 😊

     

    ولی یادمه یه بار گفتی شوهرت خیلی سفسطه میکنن؛ از خودت بیا بیرون جانم

     

    قرار دادن واکسن کرونا در کنار پایه میز خونه؛ حیطه کنترل روی اینا و.. !!!!! این اسمش چیه؟ 

     

    زهره جان سوالاتت دیگه هوشمندانه نیست جانم، به جای زدن تو دل مسیر، پشت خط شروع ایستادی.. واسه همین اون گیجی که میگی هست و با جوابها گیج تر میشی.. گیجی در راه، کارسازه نه بیرونش.. 

     

    من راستش در مورد کرونا همینم؛ مراقبت های لازم و دیگر هیچ.. ممکنه بگیرم ممکنه نگیرم..‌ممکنه شدید یا ضعیف.. خوب میشم و یا ممکنه بمیرم.. (هم خودم و هم خدایی ناکرده عزیزانم) همینه این زندگیه.

     

    و خیلیی حرفهای دیگه...... 

     

     

     

    پاسخ:
    یعنی الان منم دارم سفسطه میکنم؟
    فکر میکنم اگر همه ادمای دنیا اینطوری فکر کنن اونوقت در اجتماع به همچین چیزایی میرسن،چون تک تک افراد فکر میکنن خوب حالا که واکسن وارد نمیکنه،نباید جنگید 

    اگر این مدل رفتار درست باشه،باید در مقیاس همه ادمای یه اجتماع به عنوان یک واحد هم جواب بده

    جواب من همون جوابیه که سایه بهت داد دقیقا تو مساله ربط دادن واکسن به پایه میز و مدل رفتار فردی و جمعی داری سفسطه می کنی 

    پاسخ:
    من همچین فکری نمیکنم،واقعا سوال ذهنمه و متوجه سفسطه بودنش نمیشم

    زیر بار چی بودن؟

    من تو تصوراتم دنبال زن ایده آل نمی گردم که بعد خودم رو مقایسه کنم ببینم ایده آل هستم یا نه 

    مرد و زندگی ایده آلی هم تو ذهنم نساختم که با مقایسه زندگی و همسر عزیزم باهاش خط کش بذارم ببینم کجا هستیم 

     

    داریم زندگی می کنیم دیگه هرکی هر کاری دوست داره و باهاش کیف می کنه انجام میده ... به همدیگه هم کمک می کنیم تا لذت بیشتری ببریم

    من هر کاری می کنم تا همسرم از لحظاتی که داره بیشتر لذت ببره اونم تا جایی که درک خودش می رسه و بلده همینکار رو می کنه 

    من فقط می بینم که من و زندگیمون و پسرم رو دوست داره و داره با ما لذت می بره دیگه واسم مهم نیست چه کاری رو می کنه یا نمی کنه 

    خودش تصمیم می گیره آزاه تا هر کاری دوست داره برای این زندگی بکنه و هرکاری دوست نداره نکنه

     

    پاسخ:
    🥺🥺🥺🥺

    پس سفسطه رو اول برای خودت و بعد برای ما تعریف کن ببینیم اصلا منظور تو از سفسطه چیه ؟

    من که ربط دادن یه چیز بی ربط به موضوع رو برای اثبات حرف خودم و قبول نکردن حرف دیگری بهش میگم سفسطه 

    وقتی یه چیز خیلی بی ربط رو میاری وسط موضوع اصلی صحبت به جای اینکه رو خود موضوع تمرکز کنی و در موردش حرف بزنی یعنی داری سفسطه میکنی و اینجا واکسن کرونا 

    و تو کامنت آخر من تو پست آخر هم همین روند ادامه داره 

    داری از جاده می زنی بیرون و می ری برای خودت تو یه وادی دیگه که من با تو نمیام چون نه حال و حوصله حاشیه رفتن و از بحث خارج شدن رو دارم نه وقت و انرژیش رو 

    با تو بیام به بیراهه برای چی؟

    پاسخ:
    من نمیخوام حرف خودم رو اثبات کنم،حرفی ندارم در مورد پذیرش مسیولیت که بخوام اثبات کنم،در مورد حرفهای شما این سوال میاد به ذهنم و واقعا هرچی فکر مینم نمیفهمم،حالا یا اینه که ناراحتم و مغزم نمیکشه درست و غلط رو بفهمم یا هرچی،
    من میگم فکر کن یه جامعه این روش رو پیش بگیرن،الان باید برای موضوع واکسن،الودگی،و ... چکار کنن

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی