خواب
دیشب خواب دیدم جاریم با همسرم رابطا داره،رابطه جنسی،
و وقتی جاریم به من گفت که دلش میخواست منو بچزونه.
همسرم اول گردن نمیگرفت اما بعد قبول کرد ،انقدرر تو خواب جیغ میزدم و گریه میکردم و شوهرمو میزدم که چرا
بیدار شدم دیدم عرق کردم،منی که تو تابستونم معمولا عرق نمیکنم.
بلند شدم دیدم خوابه،رعتم پیش همسرم خوابیدم،سررمو گذاشتم رو دستش،گفتم خوابتو دیدم
بعد که یکم از حال خواب اومدم بیرون اومدم سرجای خودم خوابیدم،دوباره ادامه خواب رو دیدم،همسرم بهم گفت تقصیر داداشم بود که من هر وقت میرفتم اونجا ،نبود،جاری هم خیلی چراغ میداده.
بهش گفتم چند بار رابطه داشتی گفت ۴ بار،گفتم به من میگی ف بار حتما بیشتر از ۸ بارم بوده،
بعد رو گوشیش پیام مادر جاریم رو دیدم که به عکس منو برای همسرم فرستاده و گفته به فکر زندگی خودت باش،
بعد شناسنامه ام رو بردم دادم به همسرم،گریه امونم نمیداد،بهش گفتم با وجودیکه بی نهایت دوستت دارم،دیگه نمیتونم بمونم،برو و طلاق منو بده.
از صبح حالم بده
حسم به همسرم و جاریم همونه که تو خواب بود.
یادم که میفته بی نهایت ازرده میشم باز.
دردی به این عظیمی حس نکرده بودم.
بطور کلی از بعد از زمین افتادن دخترم،حال خودم و حال رابطمون خوب نبود,دیروز رفتیم بندر کار داشت،تو جاده حس میکردم چقدر از هم دور هستیم،چقدر بی توجه هست به من،نا اشنا به دنیای من
یه بار نسیم بهم گفت دلم از این میسوزه که زندگی خوبی داری اما قدرشو نمیدونی.
دیشب توی خواب بی نهایت حسادت میکردم به ادمی که بعد از من بخواد با همسرم ازدواج کنه.
بی نهایت دلم میسوخت از زندگی که از دست رفته بود.
واقعیته،اما مثل ادمی که زمان مرگ قدر زندگی رو میدونه،مثل ورونیکا،من هم یک دقیقه قبل از از دست دادن همسرم میفهمم چقدر حیف بوده این زندگی و این ادم و من قدرشو ندونستم.
به من بفهمونید قدر همسرم رو بدونم،رابطه ام رو بخاطر چیزهای پیش پا افتاده خراب نکنم،انقدر زود عصبی نشم و از کوره در نرم
- ۹۹/۱۰/۲۴
فکر می کنم همین خواب بهتر از همهء ما اینو به تو فهمونده